کلمه

کلمه

کلمه

موجودیت آدم مادام در حال تغییر است و این تغییر از لحاظ روانی و بیولوژی و روحی در کل زمان اتفاق می افتد. تا چهل سالگی از لحاظ زیستی در حال تغییر هستیم، که از تولد با شدت زیاد اتقاق می افتد و تا چهل سالگی از سرعت آن کاسته می شود. یک نوزاد در اوج تغییرات است و همین طور این فرآِیند با ورود به کودکی شدت اش کم می شود تا فرد به نوجوانی رسد و از نوجوانی تا چهل سالگی و چه بسا تا آخر عمر اتفاق می افتد. تغییر زمانی که گستره ما را بیشتر کند و ما را پهناورتر کند رشد محسوب می شود و در جریان تحول ما را قرار داده است. بدن ما تا چهل سالگی به این دلیل در رشد است و بعد از چهل سالگی شاید در رشد نیست چون جنبه ها و توانایی های آن قوی تر نمی شود و بعد از آن چون در افول و در از دست رفتن جنبه ها و توانایی ها بدنی قرار می گیریم آن را رشد نمی دانیم در صورتی که اگر رشد را پهناور شدن بدانیم شاید هر تغییری رشد باشد چون امروز که موی سفید را تجربه می کنیم بدن ما پهنه ای جدیدی از وجود خویش آشنا شده و زمانی که پوست ما چروک می شود همین اتفاق افتاده و نمی توانیم رشد را تنها معیاری از اجتماع یا فردیتی که ما برای خود تعریف کردیم در نظر بگیریم، رشد پهناور شدن گستره است که مولفه اصلی آن تجربه است. از لحاظ روانی و روحی نیز هم همین جریان مبرهن است و هر آنچه ما جریانات احساسی و هیجانی و روانی گسترده تر و پهناور تری را تجربه کنیم بالطبع رشد در فضای روانی اتفاق می افتد و این نشان دهنده  این است که در جریان روانی رشد بیشتری واقع می شود. رشد در دوره ها و زمان های خاصی به وقوع می پیوندد و همانطور که بذر نیاز به بستر مناسب برای رشد دارد و در روی آسفالت بذر جوانه نمی زند و در مسیر رشد قرار نمی گیرد فضای روانی ما هم نیاز به بستر مناسب دارد. امنیت داشتن می تواند پذیرایی روان و روح را بگشاید و به ما فرصت پرداخت و تجربه آن را بدهد. به هر اندازه ما پذیرا باشیم و اجازه بدهیم زمانی که وقایع رخ می دهند آنها را درک کنیم در فرآیند رشد قرار می گیریم. وقایع خواه یا ناخواه اتفاق می افتد هر چقدر ما محافظ کار باشیم باز محیط و فضای های مختلف زندگی برای ما تنش ها و عدم تعادل ها و درگیری های را بوجود می آورد و هر چقدر ما پذیرایی این مباحث را داشته باشیم و اجازه به خود و دنیا بدهیم که درک شان کنیم متعاقبا گسترده می شویم چون آن پهنه از هستی را در وجود خود درکی می کنیم، به عنوان مثال زمانی که به مباحث اقتصادی جامعه و انتخاب های فردی خود دچار ورشکستگی مالی می شویم ما دچار تنش ها و درگیری های می شویم که دیگری که این واقعه را تجربه نکرده است نشده است حال اگر در لاک دفاعی فرو برویم و با خشم و نفرت و ترس با این زمان از زندگی از خودمان درگیر بشویم متعاقبا درکی جامعی از آن پیدا نمی کنیم و واقعه و هزینه های آن  که برای ما اتفاق افتاده و به آن نپرداختیم و با قرار گرفتن در بازه امنیت آن را درک نکردیم را نگه نمی داریم تا جزء از جهان بینی ما بشود و ما را بیناتر و شنواتر و کامل تر کند. پذیرایی در ادامه ما را در حس غم می برد که حوضچه اصلی احساسات است و وجود در آن ما را متفکر می کند. رشد با احساس شادی همراه نیست افراد در خلق پایین و غم، تفکر می کنند و به پذیرایی فرو می روند و این پذیرایی تجربه دنیا را برای آنها زیاد می کند. رشد معقوله ای است که با غم برگرفته شده از تنش و درد همراه است. فرآیند رشد نیز هزینه بر است و بذات هر جریان ارزشمندی هزینه خود را دارد و رشد انسان که زیباترین موجودیت ها در عالم امکان است متعاقبا با هزینه زیادی همراه است. هر آدمی برای رشد روانی و روحی و فکری هزینه ها لازم را باید بدهد که در بالا به خلاصه ای از آن پرداخته و گذری زدیم بر فرآیند رشد که برگرفته شده از عدم تعادل و تنش و پذیرایی و جذب و درک است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

*

code